سفر شمال 90.6.26
امروز تصمیم گرفتیم با مامانی بریم بیرون پیاده یه دوری بزنیم واسه همین به خاله راحله زنگ زدیم تا اونم بیاد خیابونی که رفته بودیم پر از بوتیک های قشنگ بود و واسه شما تازگی داشت خیلی خوشت اومد ضمن اینکه مثل همیشه نه دست من رو میگرفتی نه مامانی و نه خاله ، کلی ما رو دنبال خودت کشوندی . &...
نویسنده :
مامان متین
1:32